همه خاک ایران سرای من است
پایگاه فرهنگی شهرستان اندیکا
پایگاه اطلاع رسانی اندیکا

 نام: بهنام  

نام خانوادگی:  محمدی راد

 نام پدر: آروزعلی

نام جد: کربلائی محمد محمدی راد

 محل تولد: شهرستان  مسجد سلیمان

 نام ایل: بختیاری

 نام طایفه: مدملیل راکی

 تارخ شهادت : 27/7/59

محل شهادت: شهرستان  خرمشهر

محل دفن: شهرستان مسجد سلیمان ،  تپه شهدای گمنام

**********************************************************

برگرفته از ضمیمه کتاب (مسافر پایتخت) نوشته حاج حسین چراغیان بختیاری

 



داستان بهنام

 روایت کرده اند (کربلائی آ محمد مدملیل پدر بزرگ شهید بهنام محمدی) از مبارزین دوران مشروطه و  از یاران هم عصرواز همجواران کربلائی امان الله مدملیل (ملقب به میرزا امان الله خان بختیاری  بوده است.)  وی تا  سال 1310هجری قمری  در آبژدان اندیکا به کشاورزی و دامداری روزگار می گذرانید،  آنها  ییلاقی متفاوت، قشلاقی مشترک و املاک وسیع آبا و اجدادی  داشتند. سکونت گاه طایفه مدملیل  تیره شامصیروند درشهرستان اندیکا  روستا ئی موسوم به بنه اولاد شامصیروند بود. کربلائی محمد در دامنه ی  کوه شـو ، آبژدان  اندیکا صاحب فرزندی گردید که  نامش را روزعلی گذاشت. بعد از سالهای متمادی  خانواده کربلائی محمد بدلیل بن بست بودن اندیکا و کمبود آب و علوفه برای احشام و خشکسالیهای پی در پی  ابتدا به منطقه  تاچکر و سپس به دوآب شامنصوری  و محمد آباد گلگیر مهاجرت کردند . روزعلی   مدتها در روستای محمد آباد  گلگیر به شغل  دامداری  و کشاورزی اشتغال داشت  ، پس از فوت پدر به  شهرستان اراک رفت  و بعد از آن به مسجد سلیمان باز گشت و مشغول کار و تامین معاش گردید.وی بدلیل بیکاری همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی به خرمشهر رفت . با آغاز جنگ تحمیلی ایران و عراق فرزند ش بهنام  که نو جوان سیزذه ساله بود از خود رشادتها ی بسیاری  بر جای نها د که در اینجا زندگینامه وی  به صورت اختصار بیان می شود.                                             

شهيد”بهنام محمدي راد ” فرزند روزعلی  در بهمن ماه سال 1345 ‪ ‪ در محله  کلگه شهرستان مسجد سلیمان  به دنيا آمد، او  از همان دوران كودكي با سختي ها و دشواري هاي زندگي آشنا شد.  و موجب شد تا براي مبارزات عا لي و ارزشمند در عرصه ي زندگي آمادگي بيشتر بدست آورد.

بهنام ، علی رقم  همه ي سختي ها با كار، فعاليت و حرفه آموزي انس يا فـت و كارهايي چون تعمير  ماشین  و تعمير لوازم صوتی و تصویری  را فرا گرفت،وی دردوران دفاع مقدس و هجوم دشمنان  به خرمشهر راه مبارزه با متجاوزان عراقی را در پيش گرفت، اوبا همان جسم كوچك اما روح بزرگ و دل دريايي  به قلب دشمن متجا وز مي زد و با وجود مخالفت فرماندهان، خود را به صف اول نبرد مي رساند تا از شهر و دیار خود  بصورت شایسته  دفاع كند.

بهنام ،چندين بارنيزبه اسارت دشمن بعثی درآمد اما هربار با توسل به شيوه اي از دست آنان می گريخت و دوباره  به نبرد و دفاع  می پرداخت. بهنام ، بااستفاده ازتوان و جسارت خود توانست اطلاعات ارزشمندي از موقعيت دشمن  به دست  آورد و در اختيار فرماندهان جنگ قراردهد.

در کتاب داستان بهنام آمده است:  كار رساندن مهمات به ساير رزمندگان را نيز انجام مي داد و گاه آنقدر نارنجك و فشنگ به بند حمايل و فانسقه خود آويزان مي كرد كه به سختي اين سو وآن سو مي رفت.

 بهنام ، در تمام روزهای مقاومت از 31 شهریور تا 28 مهر59 در خرمشهر ماند. و بنا به گفته  بچه‌های خرمشهر او  باعث دلگرمی رزمنده ‌ها بود. اینکه نوجوانی در آن سن و سال و با آن قد و قواره کوچک در شهری که بیشتر از اینکه بوی زندگی بدهد بوی مرگ و خون می‌دهد مانده بود ، شاید امروز برای من و تو باور‌ پذیر نباشد. با خودم فکر می‌کنم چگونه  می‌شود نوجوانی که تا قبل از 31 شهریور در کوچه با هم‌ سن و سال‌های خود بازی می‌کرد و آماده شروع سال تحصیلی جدید می‌شد بعد از2 الی 3 هفته به مدافعی تبدیل می‌شود که بعد از رفتنش همه مدافعان بی‌تاب اند و از همه بیشتر سید صالح موسوی. سید صالح را صالی صدا می‌کرد.

 آری ، صالی می‌گفت :هر بار او را به بهانه‌ای از خرمشهر بیرون می‌بردیم تا سالم بماند باز غافل که می‌شدیم می‌‌دیدیم به خرمشهر برگشته و در مسجد جامع مشغول کمک است.   به گفته سید صالح موسوی هر وقت اسلحه ژ-3 روی دوشش می‌انداخت نوک اسلحه روی زمین ساییده می‌شد. یکی از روز ها او یک اسلحه کلاشینکف  را به غنیمت گرفته بود و با همان اسلحه هفت عراقی را اسیر کرده بود.و.......

 مادر بهنام در بيان خاطره اي ازاين شهيد والا مقام  می گوید: هنگام شروع جنگ تحميلي بهنام 13 ‪ سال و هشت ماه داشت، نخستين فرزندم بود، او در سن 12 سالگی به من می گفت : مي خواهم طوري باشم كه ایرانیان و تاریخ ایران زمین  مرا به نیکی  ياد كنند. در خرمشهرکه بودیم  به من گفت ما نمی گذاریم دشمن خاک کشورمان را اشغال نماید. مي گفت : مادر شما بهتر است  از خرمشهر بروید  مسجد سلیمان پیش فامیلهایمان ، اينجا ماندن خطر ناک است مي ترسم عراقي ها شما را ببرند  یا بکشند ، مامان  اگر شهيد بشوم برايم گريه مي كني؟

آری ، بهنام محمدي راد نوجوان 13 ‪ ساله بختیاری  در نخستين سال جنگ تحميلي عاقبت در مصاف با تانکهای عراقی و بر اثراصابت تركش خمپاره در خرمشهر به شهادت رسيد و شهيد “فهميده”اي ديگر شد. ( روحش شاد و یادش کرامی باد...)


این صفحه را به اشتراک بگذارید

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:شهید,بهنام,محمدی,راد,
ارسال توسط

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 40
بازدید دیروز : 117
بازدید هفته : 1467
بازدید ماه : 2772
بازدید کل : 84533
تعداد مطالب : 175
تعداد نظرات : 52
تعداد آنلاین : 1