بقلم: حسین افسر (زراسوند )فرزند شاعر
داراب افسر بختیاری در سال 1279 شمسی در چغاخور بختیاری متولد شد. پدرش آ اصلان از طایفه احمد خسروی و مادرش بی بی گوهر دختر حسینقلی خان ایلخانی بود. کودکی های داراب افسر درمیان کوههای شگفت انگیز بختیاری، لاله های واژگون، غوغای ایل و کوچ و مردمان ساده و صمیمی گذشت و این ها همه در روح او آنچنان ژرف تاثیر نهاد که جلوه های آن در شعر وی، شگرف و بدیع بوده و سرشار از این تصاویر زیباست. داراب در مکتب، خواندن و نوشتن را آموخت. و در کتابخانه دایی خود سردار اسعد بختیاری، این فاتح مشروطه که خود ادیبی اندیشمند بوده به گنجینه بزرگی از تاریخ و ادبیات ایران و جهان دسترسی داشت و توانست که جام وجود خود را از این دریای علم و معرفت لبریز نماید و غنای وجود خویش را در شب های شاهنامه خوانی و خسرو و شیرین خوانی و ابیات شورانگیز فولکلوریک بختیاری در پیوند میان شعر و موسیقی بیابد.
ادامه در ادامه مطلب...
مقدمه
یکی از بخش های مهم بدن آدمی ، سر میباشد که به عنوان افضل بدن از آن یاد میشود. بشر در طول تاریخ با پوشش و تزئیناتی که برای سر انتخاب کرده بود نه تنها قصد محافظت از آن را داشت بلکه همانگونه که مهمترین عامل شناسایی هر فرد بخشی از سر او یعنی صورت بوده ، سر نیز در معرفی موقعیت و طبقه اجتماعی ، سن و نظام اعتقادی به صورت یاری رسانده است. یکی از پوشش هایی که سر را میپوشاند ، کلاه میباشد. در گذشته در کشور ما، کلاه، بخش جدانشدنی از لباس مردان به شمار میرفت. کلاه برای مرد به منزله چادر برای زن بود و مردی بدون کلاه در کوچه و بازار دیده نمیشد.کلاه از این جهت ضروری بود که مردان عضو «سر» را سلطان و فرمانده بدن میپنداشتند و اعتقادشان بر این بود که باید برای این عضو، حرمتی بسیار قایل شد تا آنجایی که حتی هنگام خواب، عرقچین بر سر میگذاشتند و جز دیوانگان، مردی بدون کلاه دیده نمی شد. در اهمیت کلاه همین بس که باور داشتند اگر مردی بدون کلاه، آب بخورد دلیل بر عدم عقل و حواس وی است و اگر بنا به دلایلی عرقچین از سرشان میافتاد، کف دست شان را روی سر میگذاشتند و آب میخوردند.
ادامه در ادامه مطلب...
طنز - کلیلهودمنه بختياري - اندر حکایت یک پژوهشگر و یک پزوهشکده!!!!
آوردهاند كه در ناحيت اسباهان در آبگيري مشرف به دشت لنگان كه لغت العرب آن را لنجان همي خواند ابو كاگُتوني همي زيستن اختيار نمودي كه خود را محقق المحققون جبال اللور و به لسان فُرس پژوهشگر ناميد، كه به زعم خويشتن پژوهش خانهای همي دارد؛ اما هرگز اين پژوهش خانه وجود خارجي نداشتي تا به نام مردم بختياري هرروز تبليغاتش را بر وبلاگهاي ساير بلاد فرستادي. ابو كاگتوني به مفهوم «كايد گفتني» و نام شخصي كه در روایتهای بختياري گونهای از « دَدي سرِ چشمه رين» مذكر بودي كه ما در اينجا از نام او استفادي نمودندي و استخوان پوسیدهی آن مرحوم هم در گور به لرزش درآمدي.
ادامه در ادامه مطلب...
دوران حکومت نسبتاً طولانی یکصد و سی و دو سالهی ترکمان قاجاری(1170. تا 1304.ش.) یکی از پر فراز و نشیب ترین دورههای تاریخ سیاسی- اجتماعی ایران است که نگارنده نیازی به شرح تحوَلات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، دینی و..... آن را در این فرصت نمیبیند و در این مجال، تنها به بیان پارهای از رویدادها و تحوَلاتی بسنده میشود که بیشتر به وقایع بعد از مشروطه و استبداد صغیر وابستهاند و در کتاب مسافر پایتخت نیز به آنها اشاره گردیده است.
مسافر پایتخت، شکوائیهای انتقادی و سندی رسوا کننده علیه نظام نابسامان و واپسین روزهای حکومت قاجار و نزدیکان، وابستگان و سرسپردگان آنها؛ یعنی همان کسانی است که بی درنگ داعیه داران مشروطه و مشروطه خواهی ایران هم شدند. سندی که برگ برگ آن شرنگی در کام و خاری است در دیدگان ستمگران به حقوق ایران و ایرانی. از دیدگاه نگارنده- با وجود فراوانی آثار و منابع مربوط به تحوَلات این دوره کمتر نویسندهای توانسته است اوضاع و شرایط سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی ایران بعد از انقلاب مشروطه و مقارن استبداد صغیر محمَد علی شاه و قیام مجاهدان بختیاری، آذربایجانی و دیگر سرزمینهای این کشور بزرگ و پایدار را این گونه به تصویر بکشد.
ادامه در ادامه مطلب....
سعد یا مرد نکو نام نمیرد هرکز - مرده آن است که نامش به نکوئی نبرند
پل حاج میرزاخان راکی- واقع در تنگ گزی چلگرد- ییلاق طایفه برجوئی راکی و مدملیل راکی