نویسنده: حسین چراغیان بختیاری
نکوئی کن امـروز چون ده تراست کـه سال دگـر دیگری دهخدا است
سعدی علیه الرحمه
معنا و مفهوم کدخدا
در باره وجه تسمیه کدخدا در فرهنگ و لغت چنین آمده است : (کد+ خدا) کد : جز پیشین از کلمه مرکب ، به معنای خانه مانند(کد بانو،کدخدا) خدای " ی " به معنای خداوندگار خانه ،صاحب خانه، مردخانه....
کدخدا: آنکه بخاطر کاردانی ها و شایستگی هایش در میان مردم مورد قبول و مورد احترام است، شخص معتبر،بزرگ طایفه، رئیس محله ، مباشر، پیشکار، صاحب اختیار ، وزیر، داماد و پادشاه هم گفته اند .
فردوسی علیه الرحمه فرموده است :
کیامرث شد بـر جهان کـد خدای نخستین به کوه اندرون ساخت جای
بدین پـاک یزدان گـواه مـن است خــرد بـر زبان کـدخـدای من اسـت
به انگشت بـنـمود بـا کــد خدای کـه اینک یـکی اردشــیــری بـجـای
چنان چون به یک شهر دو کدخدای بــود بــوم ایـشـان نـمـانـــد بـپـای
جـهـا نـا مـگــر کـور گشتی و گــر بـه روبــه دهــی جـای شـیـران نـــر
قبل از اسلام
در ایران باستان مسئول امور ده را کدخدا و مسئول امور هر ایل را شاه و رئیس قبایل و بزرگترین مقام مملکت را شاهنشاه یا شاه شاهان میگفتند . بعد از تشکیل امپراطوری هخامنشیان، مدیریت تحت قوانین سلسله مراتب نژادی(اغلب خونی و ارثی) قرار داشت . برای اولین بار توسط کوروش کبیر و فرزندش بردیا در اصلاح و بهبود وضع زارعین اقدامات قابل توجهی به عمل آمد . بعد از روی کار آمدن داریوش و شروع جنگهای متعدد ایران و یونان ، با اجرای قانون مدیریت ایلات و عشایر ، زارعین و مالکین کانون های اخذ مالیات و سرباز در آمدند .
بنا و اساس محکمی که توسط کوروش کبیر و بخصوص داریوش کبیر جهت اداره امپراطوری پهناور هخامنشیان به وجود آمده بود ، با ظهور اسکندر و حمله سپاه غرب رو به افول نهاد. در عصر پادشاهان اشکانی مدیریت به وسیله شاهزادگان و روحانیون و مجالس سه گانه اعمال میگردید .
با استقرار حکومت ساسانیان به علت ادامه جنگ بین ایران و روم، مدیریت سیاسی و اجتماعی و اقتصادی جز در اوایل حکومت ساسانی (اردشیر اول و شاهپور اول و دوم ) و در اواخر عهد انوشیروان چندان تعریفی ندارد ، اما میتوان استنتاج کرد به علت سیستم طبقاتی موروثی ، روستائیان مثل سابق منبع اخذ مالیات و سرباز بوده اند. به گفته سعید نفیسی«در درجه اول هفت خانواده اشراف و پس از ايشان طبقات پنجگانه امتيازاتی داشتند و عامه مردم از آن محروم بودند تقريباً مالكيت انحصار به آن هفت خانواده ( هفت فاميل ) داشت».پیشه وران و کشاورزان از تمام مزایاى حقوقى محروم بودند ولى بار سنگین مخارج اعیان و اشراف را بر دوش داشتند، در حفظ این اوضاع سودى گمان نمى بردند. لذا بسیارى از کشاورزان و طبقات پست و پائین اجتماع، کارهاى خود را ترک کرده و براى فرار از مالیاتهاى کمرشکن، به دیرها پناهنده مى شدند.
در زمان کی قباد بکوشش مزدک کمی وضع زارعین رو به بهبودی نهاد و با شکستن حریم طبقات موروثی در مورد ازدواج ، ثروت و اشتغال ،مدیریت نوینی اعمال گردید . با کشته شدن مزدک و متفرق گردیدن مزدکیان، اگر چه انوشیروان برای اصلاح اوضاع زارعین دست به اقداماتی زد و برای مبارزه با قدرت اشراف و روحانیان ، کدخدایان را مامور وصول مالیات نمود. اما این اقدامات نیز نتیجه بخش و موثر واقع نگردید. «کریستین سن»در باره وضعیت اسف بار کشاورزان و کارگران ایران مىنویسد:« به قول«آمیانوس مارسیلینوس» گروه گروه از این روستاییان پیاده از پی سپاه میرفتند،گویی ابدالدهر محکوم به عبودیت هستند،به هیچ وجه مزدی و پاداشی به آنان نمیدادند، به طور کلی قوانین مملکت برای حمایت روستاییان مقررات بسیاری نداشت...اشراف مزبور خود را صاحب اختیار جان غلامان و رعایا میدانستند.وضع رعایا در برابر اشراف ملَاک به هیچ وجه با احوال غلامان تفاوتی نداشت...رعایا گاه به دولت و گاه به اشراف مالک و گاه به هر دو مالیات میدادهاند و مجبور بودهاند در زیر پرچم ارباب خود به جنگ بروند(کریستین سن،1387 :319)».
دوره اسلامی
شاه حسینی(1350) معتقد است که در دوره ساسانی تبعیضهای ناروای ، تعصبات طبقهای و بیعدالتی حاکم بر این نظام طبقاتی سبب گردید که فشارهای فراوانی به طبقات و گروههای فرودست که اکثریت جامعه را شامل میشدند،بیاید و مردم روز به روز فقیرتر و دچار فلاکت و بدبختی بیشتری شوند. رواج تضادها و تبعضهای طبقاتی در جامعه ساسانی به گونهای اسفبار بود که بسیاری از محققان بر این باورند که همین فشارهای طبقاتی ، تبعیضهای ناروا و تضادهای درونی باعث گردید تا ایرانیان برای فرار از این وضعیت به آیین اسلام روی بیاورند. این وضعیت باعث گردید تا امرای محلی و دهقانان برای حفظ موقعیت اجتماعی ، اموال و املاک خود نه تنها موجبات سقوط دولت ساسانی را فراهم کردند بلکه مقتضی دیدند که خراجگزار اعراب شوند و در برخی موارد به دین جدید درآیند و پایگاه پیشین خود را در منطقه حفظ کنند( مفتخری،1382 :11).
اشخاصی مانند«ریچارد فرای» ، «آمورتی» ، «سید حسین نصر» ، «التون دانیل» ، «روتون» ، «لمبتون» ، «هما کاتوزیان» ، «ادوارد براون» ، «برتولد اشپولر» همگی تایید کرده اند که دهقانان ایرانیان به عنوان مالکان و صاحبان روستاها با قبول مالیات و جزیه که مقدار آن کمتر از مالیاتی بود که حکام ساسانی از آنها اخذ مینمودند ،توانستند نظام اجتماعی و اقتصادی حاکم بر روستاهای ایران را حفظ کنند.
در دوران اسلامی دهقانان که همان مالکان و فئودال ها بودند اداره روستاها را برعهده داشتند. این دهقانان غالباً به دو دسته تقسیم می شدند:1- دهقانان ایرانی که با قبول اسلام یا پرداخت جزیه و مالیات،املاک خود را حفظ کرده بودند. 2- اشراف و مالکان عرب بودند که بعد از فتح ایران اداره بسیاری از روستاها را در اختیار گرفتند.
کدخدایان که در طول تاریخ با القاب و عنوان های مختلفی مانند دهقان،ارباب، بیگ ،کیخا ،خواجه، قاید،کی، رییس و... شناخته میشدند تا زمان اجرای اصلاحات ارضی همچنان طبقه برتر در روستاها و مالک مزرعه ها ،باغ ها و زمین های کشاورزی بودند.وظیفه اصلی آنها اداره روستا،بر قراری نظم ، جمع آوری مالیات و پاسخگویی به مقامات دولتی یا اشخاص بالاتر بوده است .انتخاب وی نیز معمولاً از سوی دولت یا روسای ایلات بوده است.در دوران حکومت زندیه و قاجاریه، کدخدایان از طرف مالکان بزرگ ، خوانین و یا کلانتران هر منطقه منصوب می شدند و در عصر پهلوی اول کدخدیان توسط حاکمین ولایات مشخص و در مصدر کار قرار میگرفتند و دردوران پهلوی دوم توسط بخشداران و با مشارکت مردم و ریش سفیدان هر قصبه تائین و منصوب می شدند
تحلیل نقش و جایگاه کدخدایان
نقش و وظائف کدخدا در جامعه روستائی و عشایری ایران سابقه چند هزارساله دارد ، و بررسی همه ابعاد آن از نظر سیاسی ،اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی در این مختصر نمی گنجد لذا در این نوشتار سعی شده است مواردی که تاثیر برجسته ای در ایفای نقش کدخدا و شوراهـا ی محلی در تارخ معاصر داشته است اشاره گردد .
آنچه از فلکلور یا همان فرهنگ توده نقل شده است در ادوار گذشته کدخدایان و کلانتران در راس قدرت روستا ها قرار داشتند ، حدود اختیارات و قدرت آنها متناسب با شرایط متغیر بود ولی آنچه ثابت بوده این است که آنها در مقایسه با سایر مردم از رفاه بیشتری برخوردار بودند.
در حقیقت کدخدا مسئول امور روستا محسوب می شد در عین حالیکه در منافع عمومی کم و بیش با سایر کشاورزان شریک بود، ولی ایشان جوابگوی عوامل قدرت نظیر خان ؛ کلانتر، مالکین، دولت یا نماینده دولت بود.در مجموع کدخدا عنصری محافظه کار به حساب میآمد،! چرا که میخواست مردم را داشته باشد و از اعتماد آنها برخوردار باشد و از طرف دیگر هم منافع دولتیان را تضمین کند و بدین ترتیب او واسطه ای بین روستائیان و عوامل قدرت محسوب می شد.
کدخدا نفوذ زیادی در نزد اهالی روستا داشت و بدون کمک او کارها در روستا دچار مشکل میشد به همین لحاظ حکومت ها هم میکوشیدند به نحوی با آنها کنار بیایند و با دادن امتیازاتی آنها را به سمت خود جلب کنند.
نا گفته پیداست که نفوذ کدخدا بستگی به رفتار او با مردم روستا داشت اگر او یکسره جانب مالک یا افراد خاص را میگرفت از اعتماد مردم و افکار عمومی بی نصیب می شد و نمیتوانست وظایف خود را به نحو احسن انجام دهد. بدین خاطر همواره میکوشید قشر مرفع روستا را پشت سر خود داشته باشد در این شرایط فقط مامورین دولتی برکدخدا مسلط بودند و از آنجائیکه مامورین دولتی عناصر غیر خودی محسوب می شدند و بعضاً هم رفتار طلبکارانه و خشنی با مردم داشتند کدخدا جانب مردم را میگرفت و بر عکس در جائیکه کدخدا در منافع مراتع و مزارع با کشاورزان شریک بود، کدخدا هم نقش مالک را بازی میکرد و هم نقش کدخدا را ، در هر دو مورد قدرت او تا حدودی از جانب برخی ها به زیان روستائیان بکار میرفت .
کدخدایان غالباً از افراد شاخص متمکن و متدین بودند . بعضی از آنها در بیان قضاوتها و چگونگی جریمه افراد خاطی و همچنین انتخاب و اعزام مشمولان خدمت سربازی و همکاری در اجرای قانون خلع سلاح سهواً و یا عمداً دچار اشتباه میشدند ، که با شرح مرد رند و دسیسه و همچنین عملکرد نامناسب و خشن بعضی از روسای پاسگاهای ژاندارمری و دیگر اولیای امور مثنوی هفتاد من خواهد شد.
درهرم طبقاتی بختیاری ها بعد از کلانتران کدخدایان قرارداشتند که از سوی کلانتران و با موافقت و تأیید خوانین و با حکم رسمی برگزیده میشدند.از احكام كدخدايي مي توان چنين برداشت كرد كه كلانتران فرد يا افرادي را به عنوان كدخدا به ايل بيگ معرفي مي كردند و ايل بيگي حكم كدخدايي آن فرد را صادر مي كرد.در برخي مواقع به صورت همزمان دو نفر به عنوان كد خدا انتخاب مي گرديدند. اگرچه کدخدایان ابتدا از طرف کلانتران و خوانین منصوب میشدند اما اغلب پس از مرگ کدخدایی مقام او به صورت ارثی به پسر بزرگش محول می گردید. از آن جا که هر کلانتر سرپرستی چندین تیره وابسته به طایفه خود را به عهده داشت و سرپرست هرتیره را به نام کدخدا می شناختند که مستقیماً کدخدایان در ارتباط با کلانتر بودند واز آن جا که هرتیره شامل چندین «تش»بود وبر هر«تش» ریش سفیدی حکم می راند بنابراین ریش سفیدان چندی در قلمرو فرماندهی کد خدا قرار می گرفتند.رهنمودهایی که کلانتر به کدخدایان می داد با پشتوانه قدرت کلانتر اجرا می گردید وبه هنگام اجرا افراد تیره مجبور به تمکین از او بودند چون نیاز به حمایت کدخدا وکلانتر را حس می کردندو می دانستند کدخدا رابطة بین کلانتر وریش سفیدان «تیره ها »است .کدخدا ضمن اینکه نماینده کلانتر و مورد تأیید او نیز می بود، می بایستی مورد اعتماد اعضاء تیره نیز باشد ازاین رو کلانتران سعی می کردند به کدخدائی صحه گذارند که بیشتر مورد اعتماد مردم باشد چون رضایت افراد پشتوانه قدرت کدخدا محسوب می گشت ودر واقع این مردم بودند که ابتدا برای کدخدائی فردی اظهار علاقه می کردند سپس کلانتران به آن رسمیت می بخشیدند وخان بدان صحه می گذارد.کدخدا سعی می کرد تا در تیره دودستگی ونارضایتی ایجاد نگردد زیرا درصورت بروز چنین پیشامدی از قدرت کدخدا کاسته می گردید وتصمیماتش با موفقیت روبرو نمی شد(نوروزی،1391)..
پس از اسکان اجباری عشایر، کدخدایان طبق قانون مصوب آذر 1314از طرف مقامات دولتی انتخاب میشدند برخلاف ادوار کهن به عنوان منصبی اداری تعریف گردید و با هویت و موقعیت سابق آن قابل مقایسه نبود .پس از شهریور 1320و شروع مجدد کوچ هرتیره دارای دو کدخدا شده بود.یکی کدخدای قبلی ایل و دیگری کدخدایی روستایی بودند کدخدایان روستا می بایست مقیم در یکی از دهات محل مأموریت خود باشند و مقداری زمین قابل توجه را مالک باشند که این مسئله باعث می شد افراد مورد توجه خوانین برای کدخدایی صاحب زمین و رعیت گردند و در قالب قشربندی اقتصادی جزء دامداران و یا کشاورزان مرفه به حساب آیند وجهش قشری پیدا کنند وبا وقوع انقلاب اسلامی کدخدایان عملاً از صحنه اجتماعی وسیاسی بختیاریها حذف گردیدند(همان).
در عصر پهلوی دوم و بعد از اجرای قانون اصلاحات ارضی، حکومت برای محدود کردن قدرت خان و کدخدایان و کلانتران؛ پاسگاههای ژاندارمری، انجمن ده ،خانه انصاف1 ، سپاه دانش، سپاه بهداشت و سپاه ترویج و آبادانی را در کنار خوانین و کدخدایان قرار داد و تا حدودی توانست از قدرت آنها بکاهد .
اما آنچه در مورد کلانتران و کدخدایان باید گفته شود این است که کدخدایان معمولاً با سواد، دارای نفوذ کلام و از نظر مدیریتی دارای استعدادهای ذاتی بودند! بطوریکه در همین راستا بود که زمینه مطرح شدن فرزند یا خویشان و نزدیک آنها برای کدخدا شدن در آینده فراهم میگردید .
سن کدخدای هر طایفه معمولاً از میان سالی به بالا بود زیرا در ارتباط با مسائل و مشکلات مردم و ارتباط با خوانین و کدخدایان و کلانتران همجوار نیاز به تجربه و شناخت کافی از سوابق امور داشت.
از جمله وظایف کدخدا عبارت بود از:
- رسیدگی به شکایات و دعاوی مربوط به تقسیم اراضی کشاورزی
- تقسیم مراتع و چراگاهها
- آبیاری مزارع و باغات ییلاقی
- همچنین رسیدگی به مسائل و مشکلات خانوادگی مردم اعم از دعاوی مالی ازدواج و طلاق و حل اختلاف زوجین به کمک ریش سفیدان و ملایان محلی بر طبق موازین شرع و عرف محل
- اعمال احکام صادره از طرف مراجع دولتی و همکاری و هماهنگی با پاسگاههای ژاندارمری در زمینه خلع سلاح و معرفی جوانان برای گذراندن دوره سر بازی (نظام وظیفه ) و همکاری با مقامات دولتی و مامورین اعزامی به روستاها و مناطق عشایری
-تشویق در ایجاد مکتب خانه ، مدرسه ، همکاری در ایجاد شرکتهای تعاون روستائی و کارهای عمرانی مانند احداث جاده خاکی و خانه بهداشت از وظایف روزمره و جاری کدخدا2 بوده است .
پس از پیروزی انقلاب اسلامی
پس از سرنگونی رژیم شاه و روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی دگرگونی همه جانبه ای در جامعه روستائی و عشایری از نظر ساختاری بوجود آمد. این امر باعث تغییر شیوه اداره روستا شد بگونه ایکه سرانجام مدیریت کدخدائی بطور کامل در روستا ها منحل گردید.
بعد از استقرار نظام جمهوری اسلامی بر اساس آموزه های دینی و آیه شریفه (( و امرهم شورا بینهم )) جهت مدیریت روستاها سازمانی به نام « شوراهای اسلامی» در سطح روستاها و مناطق عشایری به وجود آمد.این شوراها برابر قانون با آراء مستقیم مردم انتخاب میشدند و برابر مقرارت و دستور العملها انجام وظیفه مینمودند.در دو دهه اول انقلاب کار برگزاری انتخابات شورا ها محلی به عهده وزات جهاد سازندگی ( ستاد مرکزی شوراهای اسلامی) و با نظارت وزارت کشور صورت میگرفت.
از مهم ترین دست آوردهای جهاد سازندگی و شوراهای محلی کوشش جدی و انقلابی در جهت عمران و آبادانی روستاها ،احداث جاده ، آبرسانی، برق رسانی ، آبخیزداری و توسعه کشاورزی بوده است. سر انجام بعد از دو دهه کار انتخابات شوراها بطور مشخص تر به وزارت کشور و فرمانداریها و بخشداریها سپرده شد.
امروزه از مهمترین وظایف این شوراها انتخاب دهیار3 جهت کارهای عمرانی روستا ، پیگیری مطالبات مردم جهت بالابردن سطح امکانات رفاهی ،آموزشی، بهداشتی و فعالیت های فرهنگی است .
بطور کلی بعد از انقلاب اسلامی نقش شوراهای اسلامی در پیگیری مطالباتی از این دست قابل توجه بوده و همین امر موجب کاهش بی رویه مهاجرت روستاییان به شهرها گردیده است.در نتیجه نیروهای انسانی فعال در روستاها تا حدودی باقی مانده است و موجبات افزایش سطح تولیدات دامی و تولیدات کشاورزی را فراهم آورده است..
از جمله آفات این مجموعهها جوان گرائی، کم سوادی ، بی تجربگی ، قوم گرایی ، عدم آموزش و عدم نظارت صحیح بر عملکرد آنهااست.
امروزه در روستاها علاوه بر شوراها و هیئت های حل اختلاف، اشخاص دیگری که نقش مهم و قابل توجهی در رفع مشکلات و حل و فصل امورات مردم بازی میکنند به عنوان رهبران محلی وجود دارد،که دارای ویژگیهای اخلاقی ، مهارتهای اکتسابی، تحصیلات مناسب و همچنین دارای تمکن مالی و صاحب اراضی قابل توجه کشاورزی و امکانات کارگاهی هستند . به همین علت این افراد که با القاب احترام آمیز ( آ) مخفف بزرگ، آقا، کدخدا ) خوانده میشوند که معمولاً در بین توده نفوذ و احترام زیادی دارند.
همانطور که قبل از این گفتیم این افراد عمدتاً از اشخاص تحصیل کرده و صاحب نفوذ، مانند: مالکین عمده زمین ، کاسب کاران و سلف خران ، کشاورزان پیشرو ، دامداران موفق ، باغداران عمده ، اعضاء انجمن های صنفی کشاورزان ،دامداران، زنبور داران ، مدیران شرکتهای تعاونی،مدیران انجمن های زنان روستایی و پیمانکاران راه و ساختمان و بزرگان ، معتمدان و ریش سفیدان هر طایفه می باشند.
این رهبران محلی نقش بسیار مهم و برجسته ای در فعالیتهای سیاسی اجتماعی ، عمرانی و کشاورزی و بالابردن سطح رفاه عمومی دارند . در جوامع مترقی به زحمات افرادی که نقش قابل توجهی در ایجاد اشتغال و آسایش عمومی دارند ارج گذاشته می شود .؟!
فعالیتهای تولیدی رهبران محلی می توانند الگوی مناسبی جهت اجرای طرح های موفق و نوین کشاورزی قرار گیرند و علاوه بر مشارکت در کارهای سیاسی اجتماعی و فرهنگی میتوانند مروجین و محققین بخش توسعه کشاورزی را هم یاری نمایند .
از دیگر موارد قابل بحث و پیشنهادی که میتواند مورد توجه نهاد های فر هنگی و زمامداران قرار گیرد ، ایجاد خانه فرهنگ در سطح شهرها، روستاها ،و مناطق عشایری به منظور پاسداری از فرهنگ ایرانی و حفظ خرده فرهنگها و آداب و رسوم محلی و فرهنگ دینی و آشنائی بیشتر مردم با هویت تاریخی، ملی و فرهنگ غنی ایرانیان در مقابل تهاجم فرهنگی و همچنین توجه و حرمت بیشتر به معتمدین مردم و رهبران محلی ، نظارت جدی برعملکرد شوراهای شهر و روستا ، عنایت مردم و مسولین به شایسته سالاری، عدالت محوری ، نقدگرائی و تمرین دموکراسی است . (شاد باشید)
پی نوشت ها
1- خانه انصاف: خانه انصاف نوعی دادگاه با اعضاء انتخاب شده برای رسیدگی به دعواهای کوچک بود ، اعضاء خانه های انصاف از افراد صاحب نفوذ بودند و تصمیمات آنها عمدتاً به نفع قدرتمندان تمام می شد.
2- کدخدا: کدخدا اداره کننده امور ده که از سوی وزارت کشور و بخشداریها یا اهالی روستا انتخاب می شود سابقا از سوی خان یا مالک ده برگزیده می شد (فرهنگ بزرگ سخن دکتر حسن انوری)
3ـ دهیار: شخصی که توسط شورای روستا برگزیده و در کارهای عمرانی زیر نظر بخشدار فعالیت میکند .
نظرات شما عزیزان: