کدخدائی بارت اِخاه- سه من دومن آرد اِخاه نویسنده: پایگاه فرهنگی اندیکا
توی خیابان جناب آ کلاه دار را دیدم وقتی به من رسید شروع کرد به هِر هِر هِر خندیدن گفت:همین طوری میخواستید مملکت را آباد کنید؟ گفتم: چطور من که صاحب منصب نیستم. گفت: تو طرفداری اِکردی؟ گفتم بله،روزگاری من هم در حد خودم با کمک دوستانمان در روستاها و عشایر، عمران و آبادانی میکردیم. پای پیاده برای محرومیت زدایی کوهها را زیر پا میگذاشتیم در قصبات، مدیریت مردمی درست میکردیم، در جنگ با متجاوزین به مملکت جنگیدیم در این انتخابات آخری هم مشارکت داشتیم بقیهاش با دولتمردان و حکومت گران است. دیدم خدا بده برکت شروع کرد به درد دل کردن و از گرفتاریهای خودش و مردم مسجدسلیمان صحبت کردن و از بیکاری پسرش گفت و گرانی کالا و معیشت مردم فقیر وضع نظافت و بهداشت عمومی شهر و جلوگیری شهرداری از ساختوساز و بلندمرتبه سازی در مناطق آلوده به نفت و گاز گفت و گفت و گفت .
ادامه در ادامه مطلب...